اشعار درباره فرزند
0 دیدگاه

شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱

بی تو همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی شود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲

پسرم مرگ تو داغیست که تا آخر عمر به دلم جایگزین گشته و بیرون نرود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳

گل به گل چینم و تعریف کنم روی تورا از کدام غنچه بچینم که دهد بوی تو را


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان رفته ز دنیا چه کنم

بهر هر درد و دواِئیست مگر داغ جوان من به دردی که بر او نیست مداوا چه کنم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵

جوان رفتم ز دنیا با هزاران آرزو بر دل به زیر خاک کردم با دو صد اندوه و غم منزل

گذر آرید اگر بر خاک من از راه غمخواری به الحمدی مرا یاد آورید ای محرمان دل


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۶

ای که اندر جمع ما چون ماه تابان رفته ای گوهر ارزنده بودی و چه ارزان رفته ای

دیگر اندر جمع ما شادی نمی گنجد دریغ از میان دوستدارانت شتابان رفته ای


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۷

رسم گلچین فلک گرچه همه یغما بود لیک اینبار گلی چید که بی همتا بود

ای بال و پر کشیده به ارش کبریا بی تو دلم زبودن خود سیر میشود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۸

آنکه آواز مرا آزرد و رفت بهترین تصنیف من را برد و رفت

رفت و گرداب نگاهم را ندید رفت و طوفان های آهم را ندید

بی تو با داغ خودم دق میکنم بی تو احساس شقایق میکنم

بی تو باید زندگی را چید و برد بی تو باید عشق را نوشید و مرد


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۹

از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی ازاین زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای عجل که به یاران رسانیم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۰

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد

دل به امید صدائی که مگردر تو رسد ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره

ز شهر عشقم و آوارگی نشان نیست دراین ره آن چه که بی قیمت است جان نیست

بهار و عمر جوانی که فصل خرمی است ز حادثات زمان موسم خزان نیست


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۱

(دخترم-پسرم)شد فصل بهارو شدم از غصه هلاک دارم جگری کباب و چشمی نمناک

گل ها همه سر ز خاک برون آوردند الا گل من سر فرو برده به خاک


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۲

یک چند به کودکی به استاد شدیم یک چند ز استادی خود شاد شدیم

پایان سخن شنو که مارا چه رسد از خاک بر آمدیم و بر خاک شدیم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۳

خوشا آنانکه با عزت زگیتی بساط خویش برچیدند و رفتند

نگردیدند هرگز گرد باطل حقیقت را پسندیدند و رفتند


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۴

می رسد روزیکه بی ما روز هارو شب کنید می رسد روزی که مرگ عشق را باور کنید

می رسد روزیکه یکه تنها در کنار عکسمان خاطرات کهنمان مو به مو از بر کنید


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۵

تا که بودیم نبودیم کسی کشت مارا غم بی همنفسی

تا که رفتیم همگی یار شدند تا که خفتیم همه بیدار شدند

شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره

قدر آئینه بدانید چو هست نه در آن وقت که افتاد و شکست

شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره

گلی نصیب اجل شد که هیچ باغ نداشت فلک به روشنی ماه چراغ نداشت

جهان به خوبی او به خویش ندید زمانه بهتر از اوسراغ نداشت


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۶

(پسرم –دخترم …)ما که باغ بهارمان پژمرد ما که پای امیدمان فرسود

بی تو از سوز عشق با که نالیم بی تو درمان درد از که جویم

بی تو رسم محبت از که آموزیم و بی تو یاس و شمعدانی خانه ات را به کدامین بهار بشارت دهیم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۷

تو رفتی لیک می مانی به یاد آن ترنم های ربانی

که میگفتی بود دنیا فانی دیر فانی


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۸

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۱۹

(دخترم – پسرم)دست عجل زود تورا پرپر کرد مادرت گریه کنان خاک عزا بر سرت کرد

اهل منزل همگی در غم تو مایوسند اشک چشم همگان خاک مزارت تر کرد


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۰

هر که باشی و به هر جا برسی آخرین منزل هستی این است

آدمی هرچه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است

خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۱

پدرم گرچه نبود وقت سفر دست تقدیر مرا کرده جدا

مادرم با غم دوران نشین پسرت رفته به دیدار خدا


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۲

گفتم که فراق تو نبینم دیدم آمد به سرم هر آنچه میترسیدم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۳

عزیزخفته در خاکم گل باغ دلم بودی درخشان گوهر پاکم چراغ محفلم بودی

کجا یابم دگر چون تو اگر گرد جهان گردم تو را ای نازنین دختر که یار وهمدمم بودی


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۴

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش فلک بر سر نهادش لوح سنگین


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۵

افتابی در جهان تابید رفت عمر کوتاهش جهان دید ورفت

هیچ کس از دست او رنجش نداشت از چه رو از دست ما رنجید ورفت


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۶

فلک آخر ربودی گوهر یکدانه ما را بگو بر ما چرا بردی تو ان دردانه ما را

ندانم از چه رو کردی شعار خویش گل چیدن گل مارا چیدی و برهم زدی گلخانه ما را


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۷

سال ها رنج کشیدم که گلی پروردم باد پاییز به ناگه زد وگل پرپر شد

گل پرپر شده ام از چه برفتی ز برم که زهجران تو هر دم دل ما مضطر شد


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۸

قصه مرگ تو را ناگه شنیدن زود بود در عزایت جامه را تن دریدن زود بود

آخر ای یار همه ای مطهرمهر وفا در سرای جاودان منزل گزیدن زود بود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۲۹

دریغا حسرتا از کامرانی نبردم بهرهای از زندگانی

همی پر حسرت وناکام رفت به زیر خاک عین جوانی

شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۰

جوان رفتم زدنیا با هزاران ارزو بر دل به زیر خاک کردم با دو صد اندوه غم منزل

گذر اید اگر برخاک من از زاه غم خواری به الحمدی مرا یاد اورید ای محرمان دل


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۱

بعد پرپر شدنت ای گل زیبا چه کنم من به داغ تو جوان مرده به دنیا چه کنم

بهر هر دردی دوایی است مگر داغ جوان من به دردی که براو نیست مدوا چه کنم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۲

پر پاکدل خوب و نکومنظر من مانده بر خاک رهش خیره دوچشم تر من

نازنینی که به پاکی نه کم از شبنم بود عمر او نیز دریغا که چوشبنم کم بود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۳

نو گلی پرورده بودم خاک از دستم ربود ان چنان در برگرفت گویی که در عالم نبود

سالها زحمت کشیدم تا گلم پرورده شد ناگهان پیک اجل ان غنچه را از من ربود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۴

نوگلم رفته وداغش به دل مادر ماند حسرت دیدن رویش به دل خواهر ماند

تو که تنها پسر و یاور مادر بودی از چه رو بار غمت بر کمر همسر ماند


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۳۵

گلی بودم در ایام جوانی جوان بودم نکردم زندگانی

گلی بودم که وقت چیدنم بود جوان بودم چه وقت مردنم بود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۰

ای مادر غمدیده نداری خبراز من کز گردش ایام چه امد برسر من

من تازه جوان بودم واندر چمن حسن نشکفته فرو ریخت همه بال وپر من


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۱

افسوس که زیبا پسرم تاج سرم رفت امیدوچراغ دل ونور بصرم رفت

زد اتش سوزان اجل بر گل عمرم ناگاه از این باغ گل نوثمرم رفت


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۲

حجاب چهره جان میشود غبار تنم خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم

چنین قفس نه سزایچو من خوش الحانیست روم به گلشن رضوان که مرغ ان چمنم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۳

در عشق توام نصیحت و پند چه سود؟ زهراب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بند پاش نهید دیوانه دل است پای در بند چه سود


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۴

روزی که قضا نیست نخواهی مردن ور هست قضا کجا توان جان بردن

مرگ تهی مساز پهلو که به آن سر منزل خود توان به دست اوردن


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۵

ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت

بار خود بربست از این خاک تیره دل برید پاک جان امد به گیتی پاک ماند وپاک رفت


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۶

ای چرخ وفلک خرابی از کینه توست بیدادگری شیوه دیرینه توست

ای خاکاگر سینه تورا بشکافند بس گوهر قیمتی که درسینه توست


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۷

ای سفر کرده به معراج روانت شادباش روح تو در کنف رحمت حق ازاد است

مهر تو نور وصفا بود به کاشانه ما هر زمان عزت وپیمان تو مارا یاد است


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۸

ای رهگذرکه میگذری برمزار من زنهاریاد کنی زمن وروزگارمن

شکفته بودیک گلم از صدهزار گل نا گه بریخت باد اجل نوبهار من


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۴۹

در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به صبح روز قیامت که سرزخاک برارم در ارزوی تو خیزم به جست جوی تو باشم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۰

چون نامه عمر ما به هم پیچیدند بردندبه میزان عمل سنجیدند

بیشاز همه کس گناه ما بود ولی مارا به ولایت علی بخشیدند


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۱

سایه اش همچون پناهی بود رفت شانه هایش تکیه گاهی بود رفت

شادی ما بود دیدار رخش شادی ما یک نگاهی بود رفت


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۲

فلک اخر ربودی سرور فرزانه ما را به خاموشی سپردی محفل وکاشانه ما را

ندانم ازچه روکردی شعار خویش گل چیدن گل ما چیدی وبرهم زدی گلخانه مارا


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۳

مانده ایم دل شکسته وبا درد ساخته ایم بی تو زخودگریخته در خود گداختیم

با هر نفس نشسته ودرهم شکسته ایم مانند اشک حسرت خود رنگ باختیم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۴

تا کی ز مصیبت غمت یاد کنم آهسته ز دوری تو فریاد کنم

وقت است که دست از این دهان بردارم از دست غمت هزار بیدادکنم


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۵

در مرگ حیات اهل داد و دین است وز مرگ روان پاک تمکین است

این مرگ لقاست نی جفا وکین است نامرده همی میرد ومرگش این است


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۶

ای دوستان بگویید ارام جان من کو راحت فزای هرکس محنت سرای من کو

هر کس به خانمانی دارند مهربانی من مهربان ندارم نامهربان من کو


شعر سنگ مزار و شعر سنگ قبر شماره ۵۷

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من ایی که نیستم

پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل یک روز خنده کردم وعمری گریستم

اشتراک گذاری:

یک دیدگاه بگذارید